oham
در انتهای هر سفر در ایینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره زمین پاپوش پای خسته ام این سقف کوتاه اسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در اخرین سفر در ایینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و اسمان چیزی نمانده است گم گشته ام، کجا ندیده ای مرا؟
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |